شبیه برف خزانم که زود باریده...سید حسین رضوی پور
چهارشنبه, ۴ آذر ۱۳۹۴، ۰۳:۳۶ ب.ظ
شبیه برف خزانم که زود باریده
شبیه کوه، که دامان برف پوشیده
گرفته است دلم مثل آفتاب خزان
که لب به خنده گشوده، ولی نخندیده
من آن درخت کهنسال شهر پاییزم
بهار از تن من، رخت و بخت برچیده
شدم شبیه اناری نچیده روی درخت
به دست شاخهی خشکی اسیر و پوسیده
دگر امید به برگ بهار کی دارد
درخت یخ زدهای که ز ریشه خشکیده
منم جوانهی بذری که زیر گل مانده
که آفتاب بر او یک نظر نتابیده
چگونه فصل درو، دست پر به خانه رود
کسی که بذر، به صحرای سنگ پاشیده
رسیده آذر و آزار داده است مرا
همین که غیر منی، دست دوست بوسیده
کلاف عمر مرا کاش زودتر پیچند
که عطر زلف تو در دست خلق پیچیده
سید حسین رضوی پور
۱ آذر ۹۴
- ۹۴/۰۹/۰۴