مشق شعر با پر_بغض_تر
يكشنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۴، ۰۷:۱۳ ب.ظ
#پُر_بغض_تر_از...
عقلیم که با عشق برادر هستیم
آرام ولی ، حماسه پرور هستیم
لبخند به لب، به سینه ماتم داریم
پربغض تر از«کوچه اختر» هستیم
با گوشِ تو ای درد, دهانیم
غمخوار زمین و آسمانیم
فرقی نکند "کجا نشینیم"
پر_بغض_تر از چِلَخترانیم
در شعر شبیه هیکلی ها ماییم
طنازتر از ابوجلی ها ماییم
هم خنده و هم هیکل ما توخالی
#پر_بغض_تر_از عبدِِولی ها ماییم
#ابوتراب_جلی (شاعر طنزپرداز معاصر)
در #جنگ دل و غم و تو و فاصله ات
من چشم به راه #صلح صوری شده ام
#آواره شده نگاه من سمت تو باز
#پر_بغض_تر از کودک #سوری شده ام
پر بغض تر از خودم ندیدم هرگز
از باغ لبت گلی نچیدم هرگز
از وصل تو من فقط سرابی دارم
محزون تر آهم نشنیدم هرگز
آغوش تو و گریه من، خوابی بود
در خواب خودم هم نرسیدم هرگز
افسوس که بازار دلم گرم نبود
صد حیف کلافی نخریدم هرگز
در آینه ها موی سپیدم دیدم
پر_بغض_تر از خودم ندیدم هرگز
یک عمر به یک نظر وامدارش شده ام من
چندی ست دوباره بی قرارش شده ام من
هر چند که ما مرده و او زنده تر ازماست
پر بغض تر از خاک مزارش شده ام من!
هی پرده بیانداز و رُخت زیبا کن
هی پنجره را رو به جهنم وا کن
دنبال هر آنچه نیست می گردی تو
#پر_بغض_تر_از گلوی من پیدا کن
با هق هقِ خاموش غزلخوان شده ام من
دربه در موج های هجران شده ام من
یادش همه جا, سوار بر قایق عشق است
پر بغض تر از سینه ی باران شده ام من
****
مسکوت تر از ناله ی باران که شنیده
بُرنده تر از تیغ مغیلان که شنیده
تنها و شکیب و یارِ یاران اسیر است
پربغض تر از آه غریبان که شنیده
هر چند که آمدیم، دیر آمده ایم
بگذشت جوانی وچه پیرآمده ایم
باهیبت سلطانی و در کسوت موش
پر بغض ترین جناب شیر آمده ایم
سنگینی کوله بار ها بغض من است
بی ابر ترین بهار ها بغض من است
کال است، ترک نمی خورد بغض دلم
پر_بغض_ترین انار ها بغض من است
#امید رهایی
زان روز که درگیر نگاهی بودم
وقتی که پلنگ بی پناهی بودم
آن لحظه که فهمید دلم عشق تو را
#پر_بغض_تر_از شب سیاهی بودم
- ۹۴/۱۲/۲۳