ولی تو باز می گردی....
شنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۴، ۰۱:۲۸ ب.ظ
بیت مطلع:
«ولی تو بازمی گردی بدون هیچ امایی
که میدانم نداری طاقت گرمای آهی را»
«نرگس سادات اصفا»
من از گرما و از سرما بدون دستهای تو
کجا پیدا کنم دیگر پناه و سرپناهی را
تمام روز دنبال همین یک پاسخم اما
تو را گم کرده ام، دل را،کلید صبحگاهی را...
تمام شهر را پوشیده این شب این شب تیره
نمیخواهد ببینم من تو را این پای راهی را
سفر از خانه رفتن نیست تو در هر کجا باشی
همانجا خانه دارم، لمس کن این بچه ماهی را
«زهرا رشیدی»
تو میدانی که پابستت شدم هر جا که هستی باش
که هر کفتر نه می داند، نه دارد عشق "چاهی" را...
«نرگس سادات اصفا»
تو هم دامی و هم دانه پرم از های و هوی تو
که بر بامی کشاندی تو کبوتر های چاهی را...
«طاهره طایفه»
- ۹۴/۰۹/۲۱