خطاط، گیج، چتر، دست
شنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۴، ۰۸:۵۲ ب.ظ
خطاط، گیج، چتر، دست
عشق چون دید که بوسید لبت را باران
دست خطاط مرا چتر پر از غیرت کرد...
«حسین عباسی فر»
بی چتر زیر نم نم باران نشسته بود
چشمش به احترام نگاه تو بسته بود
خطاط گیج گریه کنان از تو می نوشت
خطش درست مثل دل من شکسته بود
«امید رهایی»
مرا میان کدام صفحه نوشته ای خطاط
که گیج شده وامانده ام میان سطور
قلم به دست و مرا مینویسی ام محتاط
تمام شد که مرکب، ولی نکن تو عبور
به روی قلب ظریفم مبند چتر امید
میان خط شکسته، مرا رسان به ظهور
«نرگس سادات اصفا»
- ۹۴/۰۸/۳۰