خوشا آن دم که مجنونی برِ جانانه می میرد...سید حسین رضوی پور
جمعه, ۲۹ آبان ۱۳۹۴، ۱۲:۳۲ ق.ظ
خوشا آن دم که مجنونی برِ جانانه می میرد
به گردِ شمع می گردد، چونان پروانه می میرد
قمارِ عشق را هر چند می داند که می بازد
ولی در بازیِ دل باختن، مردانه می میرد
دلش در چشم عقل مردم این شهر، محجور است
از این جا رخت می بندد، دل دیوانه می میرد
به شوق دیدن ساقی ز جانش چشم می پوشد
به امید وصالش بر درِ میخانه می میرد
بدین می خانه هر رندی که از آن باده می نوشد
ز درد عشق می سوزد، به یک پیمانه می میرد
به چشم عاشقش دنیا پشیزی هم نمی ارزد
که از افسون چشمان تو این افسانه می میرد
«سید حسین رضوی پور»
- ۹۴/۰۸/۲۹