مهر بود و مهر او پر کرد دستان مرا...دلاوار
چهارشنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۴، ۰۷:۳۵ ب.ظ
مهر بود و مهر او پر کرد دستان مرا
دست لطفش کرد آرام آه چشمان مرا
بغض بودم در گلویم ابر می غرید تا
برق چشمانش فرو آورد باران مرا
عاشقی; دیوانه ام میکرد اگر مهرش نبود
شاد گشتم تا به باغ آورد زندان مرا
بر لبش لبخند می بارید اگر غم می سرود
شاد میشد قلب او میخواند دیوان مرا
شعر من گُر میگرفت و حال من, تا شاعرِ
مهر, کفرش می سرود و عشق ایمان مرا
بغض بودم اشک بودم هر چه بودم خوب بود
چشمهایش دید شاید چشم حیران مرا
دست خالی رفته بودم گر چه خیلی زشت بود
مهر بود و مهر او پر کرد دستان مرا
#دلاوار
- ۹۴/۰۸/۲۷