قرار باران...دلاوار
چهارشنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۴، ۰۷:۳۶ ب.ظ
بی تو نداشت صبر، که با تو قرار داشت
از آسمان به سوی تو قصد فرار داشت
دور تو را کمی که برانداز کرده بود
فنی برای ضربه ی اول کنار داشت
اول کنار قطره ی اشکت چکید و بعد
با گونه هات صحبت ابر بهار داشت
تکثیر کرده بود خودش را به قطره ها
تعبیر شد که عاقبتی چون انار داشت
عطر گلاب گیسوی خیست بهانه شد
با قطره قطره شبنم موهات کار داشت
مجنون بید دور سرت، مست باد بود
دست تو وا شد و سر دستت قمار داشت
هی دست تر کشید به دور لبت ولی
یک بوسه از میان لبت انتظار داشت
از من گرفت غیرت و روی تو چتر را...
از بس که بوسه زد به تو با تو چه کار داشت؟
///////
وقتی بدون دست تو باران تمام شد
آهنگ رفتنت غم سوت قطار داشت
#دلاوار
- ۹۴/۰۸/۲۷