اولین شعر مشترک اعضا" به مناسبت روز دختر"
مثل ابر بهار دخترها
دانه دانه انار دخترها
مهربان و پر از صمیمیت
سرو لاله تبار دخترها
سیب و گیلاس و کیوی اند و موز
تر و تازه خیار دخترها
توی دستشان سیب است
از قشنگی، بهار، دخترها
صاف وساده مثال آیینه
بی لک و بی غبار دخترها
حوریان در بهشت خوش بودند
ناگهان...الفرااااار..دخترها!!!
چون خدا آفرید این همه رنگ
سکه شد کار و بار دخترها
در امور ِ آدمآزاری
قابل و کهنهکار دخترها
میکشند از درونمان بیرون
با زبان همچو مار...دخترها
روی دیوار صاف خوشبختی
خط خطی یادگار دخترها
گرچه از روزگار دلگیرند
بی دل و بی قرار دخترها...
ابر و باران و چتر و پنجره ها
سرنوشت بهار دخترها
چک و چک ، گریه است یا باران؟!
نغمه ی روزگار دخترها
استرس پشت استرس حتی
بعد! روز قرار دخترها
مهربان، لطیف و خوشخنده
میشوند گهگدار دخترها
غیر این گه گدار می بینیم
حال زار و نزار دخترها
کاش خورشید می شدید شما
آی ... قصه گریه دار... دخترها
غنچه نو شکفته دم صبح
گل بی تیغ و خوار دخترها
چشم بستید تا نتابید... آه
... ناگهان بی گدار دخترها
در جفا و دلبری دارند
حکم سنگ عیار دخترها
می شود با شما قدم بزنیم؟
عصر ... زیبا کنار... دخترها
تا کی آخر پسر پیاده شود!
خوش و خرم سوار...دخترها!
گل زیبای پرطراوت و عطر
در دل شوره زار...دخترها!
روزگار ست ،اهل بازی هاست
کرد حقه سوار دخترها
گرچه گفتند شربت ست ولی
شد چرا زهرمار دخترها؟!
علت بی قراری دل ما
روز وصل و قرار, دختر ها
مبدا عفتند و منشا عشق
بانوی با وقار, دختر ها
هرچه از خوبی هم در این دنیا ست
می دود بر مدار دختر ها
چند وقتی است پورشه و موستانگ
برده صبر و قرار دختر ها
یادشان رفته روزگاری که
صف زدن خواستگار دختر ها
چه بلاها کشیده امروز
این شده روزگار دختر ها
که کچل هم به پشتوانه ى جیب
ریسه کرده قطار دختر ها
«درّّن و میدرخشن همیشه
تک و یکه سوار دختر ها
توی هر خونه ای یکی باشه
دشتن و لاله زار دختر ها
توی تنهایی و خلوت
غنچه ای بی قرار دختر ها»
- ۹۴/۰۸/۲۶