!DOCTYPE html PUBLIC "-//W3C//DTD HTML 4.0 Transitional//EN" "http://www.w3.org/TR/REC-html40/loose.dtd">

دانلود آهنگ
نقیضه سرای :: مشق شعر (شعربازی)

مشق شعر (شعربازی)

مرا به کشتی باده در افکن ای ساقی- که گفته اند نکویی کن و در آب انداز

مشق شعر (شعربازی)

مرا به کشتی باده در افکن ای ساقی- که گفته اند نکویی کن و در آب انداز

مشخصات بلاگ

به پاس "بیت بیت" شاعرانگی های عزیزان مشق شعر....

۴ مطلب با موضوع «نقیضه سرای» ثبت شده است

«بیت مطلع »:

 

«چشم بگشای که چشمان تو دیدن دارد

سیب سرخی است لبان تو که چیدن دارد»

  • مشق شعر

بیت مطلع:

 


«امروز لباس گرم برمیدارم

سرمازده ام، گرمی دستان تو نیست»

  • مشق شعر

 بیت مطلع:

«ولی تو بازمی گردی بدون هیچ امایی

که میدانم نداری طاقت گرمای آهی را»

  • مشق شعر

نقیضه ی طنز  با مطلعی از قصیده حافظ


 

«ز دلبری نتوان لاف زد به آسانی

هزار نکته در این کار هست تا دانی»

 

 

ز دلبری نتوان لاف زد به آسانی

گذشت دوره ی آن کیس های مجانی

دلاوار(ح. عباسی فر)

 

گذشت دوره ی نامه گذشت دوره ی عشق

رسیده دوره ی چت ها... قرار پنهانی

«دلاوار»

 

رسیده وقت وصال سریع و بی زحمت

ولی امان طلبم از رفیق مامانی

«محدثه.س»

 

چه خوب اگر برسد باز روزهای قدیم

و لحظه ای که یهو می رسید طوفانی

 

همان دمی که شنیدیم زنگ خانه و بعد

صدای دختر همسایه... نذر ... قربانی...

«دلاوار»

 

وفا و عشق و بقا نیست هیچ هنر و

هنر تو داری اگر یار خود بپیچانی

«محدثه.س»


گذشت دوره سکه و باجه تلفن

رسیده مخ زنی حتا به استیکردانی

 

خدا رساند مکانی به نام پی وی و بعد

نفس بریده ها پسرها از این به آن جانی

«زهرا. ر»

 

شدم من عاشق و در آن زمانه ی سخت

گرفت دستمو بابامو گفت: حیوانی؟

«دلاوار»

 

برای یک دو سه جمله کامنت بازی و بَس

هزار دلهره داری چنان که می‌دانی

«محمد.م»

 

نیاز نبود بگوئیم ما که "دوستت دارم"

فقط یکی دو نگاهی و بعد: می دانی؟

 

«دلاوار»

 

 

چه رفت و آمدی است بین این صفحات

تو فیلن  و منم آن ثابت و تو میدانی

«محدثه. س»

 

تصورم ز لبانت شبیه غنچه بود ولی

شبیه پنجره ای باز زیر بارانی

«دلاوار»

 

در این زمانۀ سرعت، به یُمن اینترنت

گذشت دورۀ عشق و نگاه پنهانی

«محمد. م»

 

در انتهای دو ابروی نازک پسران

بخوان تو شیوه ی مردانگی! به آسانی!

«دلاوار»

 

صدا زند که بیا شامتو بخور ای مرد

زنم وگر نروم قصه هست: "خود دانی"

«دلاوار»

 

 

  • مشق شعر